تیربارانِ آقا معلمِ تازه داماد
4 روز از این جنایت میگذرد اما برای خانواده آسکانی همه چیز تازه است.
داغی که نه کم میشود و نه فراموش.
اشک پشت اشک میریزند. تنها خواستهشان مجازات عاملان این جنایت است.
سرقت مرگبار عابد برادر عادل آسکانی که او هم آموزگار مدرسه است از جزئیات حادثه میگوید: «روز چهارشنبه ۲۴ آذرماه بود که برادرم به همراه عمو و داییام به سمت مرکز تعویض پلاک ایرانشهر رفتند.
عمویم یک خودرو سایپا داشت که میخواست پلاکش را تعویض کند. داییام هم که در کار خریدوفروش خودرو است بهدلیل کارهای اداری که داشت همراهشان رفت.
عادل را هم با خودشان بردند. برادرم از ناحیه پا مشکل داشت. چند وقت پیش شکسته بود. دیگر رو به بهبود بود که با آنها همراه شد. در صف تعویض پلاک بودند که 4 مرد سوار بر خودرو 405 نقرهای راهشان را سد کردند.
با اسلحه تهدیدشان کردند که خودرو را بدهند. همزمان عمویم که راننده خودرو بود سوییچ ماشین را به سمت بیابان پرت میکند اما گویا عادل متوجه نمیشود.
مردم زیادی حضور داشتند. یکی از سارقان به سمت مردم هجوم میبرد که آنها را متفرق کند که عادل جلو میرود، مقاومت میکند تا خودرو را به سرقت نبرند. دو مرد نقاب داشتند و صورتشان را پوشانده بودند. یکی از آنها عمویم را مورد ضربوشتم قرار میدهد. عادل هم با دیدن این صحنهها جلو میرود که یکی دیگر از مردان که نقابدار و لاغراندام بود با چکاندن یک تیر به سر عادل پا به فرار میگذارند. گویا همه چیز در چند دقیقه طول میکشد.»