ژیلا امیر شاهی نوشت :
از میان دلخوشیهام، پاییز رو به اتمام است،.......
ولی چه خوب که هنوز گلها و کتابها و چای را دارم.
چه خوب که به زودی برف میبارد و هوا سردتر میشود و میشود گوشهای مچاله شوم، خیال ببافم و به روزهای خوبِ نرسیده فکر کنم.
چه خوب که ؛ جهانبینیام رقیقتر میشود ;قشنگتر به اتفاقات حوالیام نگاه میکنم.
چه خوب که حس میکنم هنوز میشود به این جهان و آدمها اعتماد کرد و دلخوش بود به جزئیات ساده و دستوپاگیر زیستن.
چه خوب که هنوز چای هست، موسیقی هست، گیاه هست، و هنوزدوستانی دارم ،که دستکم «نام مرا» بهخاطر دارند.
چه خوب که به نهایت تاریکی و زمستان هم که رسیدم، دلخوشیهای اختصاصی و کوچکی برای خودم پس انداز کرده ام.
