عاشق ثانیهی سی به بعد هستم؛ خصوصا آخرش که مامان درب و میبینه
. خیلی یهویی این ایده به ذهنم رسید که چون مامانم حساسه و اصلا حوصلهی بنّایی و سروصدا رو نداره،وقتی رفته ترکیه پیش خواهرم،خونهش رو بازسازی کنم
. پروسه سورپرایز کردن مامان و اینکه کسی خصوصا از اهالی ساختمون سوتی نده،خیلی سخت بود ولی خدا رو شکر به خوبی انجام شد
