« دوست خیالی »
هر روز اسم دوست خیالیش رو میآره میگه : حاج خانم اینجا بود با همدیگه کلی حرف زدیم خیلی مهربونه ، امروزم لباس ورزشی منو گرفته دستش میگه میخوام بدمش به حاج خانوم...
میدونم هر روز نشانه های پیشرفت فراموشی داره بیشتر میشه و نگرانی منم بیشتر.. ولی بازم خدا رو شکر میکنم چون میدونم مهربونتر از خدا نیست ،
پس خدایا همه چی رو بخودت میسپارم
