آزاده آل ایوب نوشت :
حسین جان ،مولای من چگونه است که کنارت حس شرم ندارم ،حس کوچکی،فکر می کردم نتونم سرم رو بالا بیارم و به چشماتون زل بزنم ،فکر می کردم تا قیام قیامت از ضرب تپش قلب نفسم بالا نیاد و نتونم کلامی با شما هم سخن شوم
خاکی ترین مولای عرش سلام
حسین عطشان سلام
شما اما با مهمان جوری رفتار می کنید که هرگز معذب اعمال و گناهانش نشود
صمیمی بماند و شاداب
ببخش اما
اشک امونم را بریده ،غصه شما راه نفس را بسته
حتی برای خواندن زیارتنامه
حلقه های اشک نگذاشت کامل صدایت کنم
ای صید دست و پا زده در خون ،حسین من ،حسین من
آه ای ستاره دنباله دار من...
براتون خواستم از قمر بنی هاشم و از حسین نماند در دلتون حسرت زیارت حسین
بچشید شهد شفاعت حسین
#الحمد_لله_حمدا_كثيرا
به وقت سوم رمضان
۱۴۰۱/۱/۱۶
دوشنبه