همیشه همه جای زندگیم سعی کردم مهربون باشم
همیشه از هرکسی هم دلخور شدم الویتم این بوده کدورتی نباشه
با همه ی دلخوریم سعی کردم رابطه ی خراب و درست کنم و دلخوریمو تو خودم حل همیشه برای کسایی که با هام مشکل داشتن یا دوسم نداشتن از دور اگر میشناختمشون آرزوی خوب کردم تا بهم گفتن فلانی پشتت این و گفت نگفتم کاش سرش بیاد که دیگه نگه، گفتمکاش اینقدر خوشبخت باشه که درگیر خوشبختی خودش باشه و یادش بره راجع به من حرف بزنه نه اینکه من خیلی آدم خوبی باشم…
اینکه درگیر تلافیو انتقام و هی دفاع از خودم و گفتن بدی های طرف مقابلم باشم ،انرژی خیلی زیادی ازم میگیره… تمام وجودم میشه حرص … ولی اینجوری همه چیز زود آروم میشه…
من آرامش و مهربونی و انتخاب کردم بزار فکر کنن موفق شدن شما صبورین یا انتقام جو؟