دو سال از سفرت گذشت. . من مینویسم گذشت؛اما تو به همین راحتی نخونش. گذشت؛ ولیخیلی سخت بود ... . اونقدری که ۲۰ مرداد ۲۱ سالم بود، بچهبودم ۲۱ مرداد وقتی رفتی بازم ۲۱ سالم بود ولی دیگه بچه نبودم. . آدما گاهی یک شبه بزرگ میشن. . امیدوارم واقعا خدافظیها همیشگی نباشن چون درد این دو سال و باقی سالهایی که هنوز نیومده دیگه واقعا غیر قابل تحمل میشه... پ.ن مخصوص بابا: ممنونم که تو این دو سال هوای منومامان رو داشتی. دوستت دارم .