تو را نمیتوان نوشت چرا که مثل رودخانهای طولانی در جریانی و همزمان که آفتاب بر پاهایت طلوع میکند در سرت غروب کردهاست. تو را نمیتوان نوشت تو زیبایی و این هیچ ربطی به زیباییات ندارد حرف نمیزنی چرا که میدانی یک پرنده وقتی حرف میزند انسان است وقتی سکوت میکند، آسمان... هیچ درختی به خاطر پناه دادن به پرنده ها بی بار و برگ نشده است... تکیه گاه باشیم ، مهربانی سخت نیست..!...