دلنوشته غمناک ستاره سادات قطبی برای پسر بیمارش

صدرای مامان،دورت بگردم ،میدونم تو از پسش برمیای
من مادر کم طاقتیم .خیییلی کم طاقت. . اما باید ازین به بعد قوی باشم و برای به دست آوردن سلامتی کاملت همه کار بکنم.ببین صدرا من هرکاری که بتونم برات انجام میدم مامان. من تا آخرش باهاتم . .
تو فقط زود خوب شو . .
بمیرم برات که هنوز خودت نمیدونی چی شده
وقتایی که درد داری جگرم رو آتیش میزنی.
 امروز برای اینکه از آزمایش خون نترسی خودم اول نشستم و خون دادم .
صدرا راستشو بخوای دردم گرفت
ولی الکی گفتم به جون مامان درد نداره که نترسی. .
صدرا جونم بزرگتر که شدی ،برات این روز هارو تعریف میکنم و دوتایی باهم میخندیم باشه؟؟؟
فردا روز خیلی مهمیه ،باید بیوپسی بشی،
من مطمئنم خوش خیمه .صد در صد خوش خیمه .چون‌هزاران نفر دارن دعات میکنن. .
صدرا اگه بدونی این مردم چقدر نفسشون حقه؟ .
قول میدم که هیچی نیست . .
بعدش عمل میشی، میای خونه ،ازت مراقبت میکنم زود زود خوب میشی ، ،
ان شاالله تولدت که پنجم اسفنده یه جشن تولد حسابی برات میگیرم دوستاتم دعوت میکنم باشه مامان جان؟. . دور سرت بگردم ،
من پیش مرگت بشم آقا سید صدرا. . . ۴۰۲/۱۱/۳.

۰ نظر