تکنوازی سنتور پردیس احمدیه بازیگر پوست شیر برای خلوت خودش

همچو دیوانه ای با تمام قدرتی که در دستانم داشتم روی سیمها میکوبیدم که خشمم را از بی رحمی دنیا و فراموشی خالی کنم و تنها در یک ثانیه شاید هم کمتر جای این خشم را حُزن گرفت اندوهی ناشی از دلتنگی برای مردی که تاریخ دوباره به خود نخواهد دید و برای زنی که همراه و هم قدم او بود و حالا… ما به زیست خود و به فراموشی ادامه میدهیم و تنها حس‌هایمان در لحظه جای خود را با هم عوض میکنند خشم به حزن حزن به اشک اشک به ساز ساز به خاطرات و خاطرات به لبخندی تلخ نواختم و عالیجناب حتی در نبودش هم دوباره منبع الهام من شد که از جا بلند شوم و ساز خاک خورده را بیرون بیاورم تا ابد مدیون حضور کوتاهم در پیشگاه او هستم او خورشید بود و من گیاه کوچکی از خاک سرنهاده به دنیا

۰ نظر