سومین روز بیماری پسر شهرام شکیبا در بیمارستان برای نمونه برداری از توده ی لعنتی

امروز ،امروز،امروز. .
واااای از امروووز. .
بچمو بردیم برای نمونه برداری از توده ی لعنتی ،که تو استخوان دستشه . .. .
هشت ساعت تشنه بود،هی میگفت مامان فقط به قطره آب
هشت ساعت گرسنه بود ،هی میگفت مامان یه کوچولو کیک
خدایا تو رو به امیرالمومنین قسمت میدم ،واسه هیچ مادری مریضی بچشو نخواه
. من امروز جووون دادم ،فریادهای بچمو میشنیدمو قلبم تیکه تیکه میشد،بچه ام رو تو بغل خودم بیهوش کردن،رنگش سفید شد،چشماش رفت . واااای خداااااا . . دارم ضجه میزنم به درگاهت . . نخواااااه . . واسه هیچ پدر و مادری نخواه . ، حالا جونم به لب میرسه تا جواب بیاد . . . بعدش عمل بشه
من هیچی ازم نمیمونه . . .
دردت به جونم صدرا … .
الهی بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی . الهی بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی. . الهی بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی

۰ نظر