پدر استخوان ترقوه است… هرگز از بین نمیرود ونمیشکند… همیشه در جمع کراوات میزنه… همیشه هم نماز میخونه … همیشه معترضه به دولت ولی همیشه هم میخنده ….پدر ستون زندگیست…و به قول بابا باز میشه این درا… صبح میشه این شبا …پدرم از ته قلب همیشه برای مردم ایران برای پیر و جوان آرزوی ثروت و سلامت و بهترینها رو داره و معتقده مردم ایران سزاوار این زندگی سخت نبودن……نوجوان بودم و روی غرور و لجبازی با پدرم یه مدتی روی موج لج بودم ولی غلط کردم بابا…… بچگی کردم بابا….. ببخش بابا
الهی تمام پدران و مادران چه این دنیا چه در آن جهان حالشان توپ باشد
پدرم مثل تمام پدران اون نسل به ما لقمه حلال داد،.. تا همین الان این مرد بلد نشده دروغ بگوید…. بدی بخواهد… بدی بگوید،.. و از نظرش تمام عالم خوب هستن…. فقط از توکل به خدا میگه….بابا مادرم رو شبیه گل میبیند و همیشه عشق عالم را نثارش میکند….، من هرگز صدای بلند پدر مادرم رو نشنیدم …. هر چه بود عشق و محبت و احترام بود…..معلومه که هر کی هر چه گفت ما فکر کردیم راست میگوید….هر کسی در سرش نقشه ای بود ما فکر کردیم خوبمان را میخواهد…. این تناقض خانواده سالم و جامعه ناسالم اشک منو بارها در این فضای سمی در آورد… کاش آنقدر انسان ساده دلی نبودی و ما را هم اینقدر ساده و خوش باور بار نمی آوردی….رو تنمون الان جای پنجه های گرگ نبود…جهان دیگر مثل شماها به خودش نخواهد دید…..از شما چیزی جز دعا برای خانواده ام و همه خانواده های با عشق نمیخواهم…. یاعلی