الهام پاوه نژاد نوشت :
۱. از جمعه ۲۶ شهریور لحظات و زمان مثل پتک بر سرم میکوبید و انگار بمب ساعتی در سینهام کار افتاده بود.
مادرم دچار مشکل نگرانکنندهای شد و تا امروز صبح که پزشک بینظیرمان دکتر عبدالرضا طبسی اعلام کردن شرایط تحت کنترل و بهتره و مامان با من حرف زد زمان و زمین عجیب گذشت…
عجیبتر این تقارن با روز تولد و مهربانی بیدریغ و فراوان عزیزان زیادی که از جایی کنترل و مدیریتش از دست خارج شد و بنا نبود به دلایل زیادی عزیزان از این نگرانی مطلع شوند، بود…
۲.بندِ دلم، کوردیا
در تمام روزهای زندگی همیشه متین و عمیق و پرعشق همراه و کنارم بودی. میدونم چقدر در تکاپو بودی که این روز تولد با شرابط پیش آمده بیش از حد به کامم تلخ نشه در حالی که خودت هم نگران و دلآشوب بودی …
داشتن فرزندی مثل تو که انقدر در همهچیز با احساس و منطق حرکت میکنه افتخار زندگی منه… غافلگیریت با این سبد گل بینظیر وزیبا حیرتآورتر از همیشه بود… گلی که به تکتک جزییاتش توجه کردی و با هنر فوقالعاده سمانه جان طراحی شد مثل خودت سراسر عشق و شادی و رنگ و زندگیست…
اصلاً با ورود این حجم عشق مگه میشد غم بتونه بمونه؟!
دختر قشنگم تو گرانبهاترین هدیهی خدا به من هستی و حال امروز مامان ارزشمندترین هدیهی خداوند برای تولد عجیب امسال من بود… هروقت مادر شدی میزان عشقی که من به مادرم و تو دخترم، تؤامان دارم را بهتر درک میکنی جانِ دلم.
دوست دارم و ممنونم خیلی کلمهی حقیری برای حال منه!