جشن تولد غمگین آرش ظلی پور در شب و تنهایی در تراس خانه اش

من هر روز ایمانم به دنیا رو بیشتر از دست میدم ، ایمان به باورهایی که داشتم ، ایمان به تک تک آرزوهام ، به همه آنچه فکر می کردم این دنیا رو‌ جای بهتری برای زندگی میکنه…
من و تو وقتی به دنیا اومدن مون مبارکه که بتونیم این «دنیا» رو حتی «کم» اما جای بهتری برای زندگی کنیم و وقتی به همه سال هایی که از زندگیم گذشت نگاه می کنم «رو سیاهم » و «سر شکسته » که نه تنها نتونستم سهم خودم از این «بهتر کردن » رو انجام بدم بلکه همیشه سهمی در « سیاه تر کردنش » داشتم … پس تولد من برای این زمین و آدم هایی که چشم امیدی به فردای بهترش داشتن «مبارک» نیست…
پس تلخ تر و غمگین تر از همیشه این شمع تولدُ فوت می کنم شاید - فقط شاید - بتونم اتفاقی هر چند کوچیک برای بهتر شدن این دنیا کنم… این تنها آرزوی امشب منه .. . پی نوشت : جشن تولد دو نفره کنار آوای عزیزم
به تاریخ چهارم مرداد ماه سال یکهزار و چهارصد و یک .

۰ نظر